سلام

عمومی

سلام

عمومی

نجسترین چیز در دنیا

نجس ترین چیزها در دنیای خاکی

 
گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می آید و می خواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی چیست. برای همین کار وزیرش را مامور می کند که برود و این نجس ترین نجس ترین ها را پیدا کند و در صورتی که آن را پیدا کند ، تمام تخت و تاجش را به او بدهد. 
   وزیر هم عازم سفر می شود و پس از یک سال جست  و جو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه می رسد که با توجه به حرف ها و صحبت های مردم باید پاسخ آن پرسش همین مدفوع آدمیزاد اشرف مخلوقات باشد . 
   بنابراین عازم دیار خود می شود در نزدیکی های شهر چوپانی را می بیند و به خود می گوید بگذار از او هم سوال کنم . شاید جواب تازه ای داشته باشد . 
   بعد از صحبت با چوپان او به وزیر می گوید : من جواب را می دانم ؛ اما به یک شرط  می گویم . وزیر نشنیده شرط را می پذیرد .چوپان  می گوید : تو باید  قدری  از مدفوع خودت را بخوری ! وزیر آنچنان عصبانی می شود که می خواهد چوپان را بکشد ؛ ولی چوپان به او می گوید تو می توانی من را بکشی ؛ اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده ای غلط است . تو این کار را بکن . اگر جواب قانع کننده ای نشنیدی ،مرا بکش.
خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول می کند و آن کار را انجام می دهد . سپس چوپان به او می گوید : 
    کثیف ترین و نجس ترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر می کردی نجس ترین است بخوری.
***
پندآری  حرص و طمع باعث می شود چشم و دل آدمی کور شود و حقیقتِ آشکار را نتواند تشخیص دهد.
مردى خدمت پیامبر خدا آمد و گفت: به من چیزى بیاموز. حضرت فرمود: ازآنچه در دست مردم است ناامید باش ( به آن دل مبند) و همین، بى‏نیازى و ثروت حاضربراى تو است.
 گفت: باز هم بیاموز.
فرمود: از طمع بپرهیز  ؛ زیرا طمع فقر حاضر براى ‏تو است.

چند لطیفه

 از یه معتاد می پرسند: فرق تو با ورزشکارها چیه؟ معتاده می گه: اونا تکنیکی کار می کنند ،ما پیک نیکی...!

 پسره می ره بازار کدو بخره. در مغازه که می رسه اسم کدو رو یادش می ره می گه: ببخشید آقا گلابی خانواده دارید؟؟؟

 حیف نون از کیوسک تلفن عمومی میاد بیرون، ازش می پرسن: سالمه؟ می گه: آره، فقط آفتابه نداره!!

 یه روز حیف نون زنگ می زنه تاکسی تلفنیه، می گه : آقا ماشین دارید؟  یارو می گه : بله. حیف نون  می گه : خوش به حالتون ما نداریم...!

 می بینن یه مار چادر به سرش کرده. بش می گن: چرا چادور سرت کردی؟ می گه: آخه برای این که من کبرام!

 یه روز یه سیر با یه پیاز با هم دعواشون می شه. سیره به پیازه می گه: حیف که سیرم و گر نه می خوردمت!

 معلم تاریخ: حسن تو چقدر کثیفی... چند وقته که حمام نرفته ای؟    

 حسن: آقا اجازه از زمانی  که شما گفتید امیرکبیر را در حمام  کشتند!!

 یه روز یه نفر با عینک دودی می ره لب دریا و می گه وای...چقدر نوشابه!..

  یه یارو زنگ زد هواشناسی و گفت: آقا دستتون درد نکنه...دیروز هوا خیلی خوب بود!!!

 به یه یارو می گن با وطن جمله بساز. می گه: من به حمام رفتم و تن خود را شستم!!

 روزی شخصی از بیماری که در تیمارستان بستری بود پرسید: برای چه تو را اینجا بستری کرده اند؟ بیمار جواب داد:فقط برای این که کتاب را خیلی دوست دارم! شخص با تعجب زدگی گفت: چه دلیل مسخره ای... خوب من هم کتابو خیلی دوست دارم...  بیمار با ذوق زدگی پرسید: چه جالب! با سس یا بدون سس؟!!

 قاضی رو کرد به متهم و گفت: قبل از اجرای حکم اعدام خواسته ای داری؟  متهم گفت:بله آقا. قاضی: چه خواسته ای؟  متهم: یک لیوان چای کم رنگ.  قاضی پرسید: چرا کم رنگ؟  متهم گفت: چون شنیده ام چای پر رنگ برای قلب ضرر دارد!!!

 بیمار: آقای دکتر متاسفانه من همه چیز را خیلی سریع فراموش می کنم.  دکتر:این مسئله از کی شروع شده جانم؟  بیمار: کدام مسئله آقای دکتر؟!

 شخصی به یه معتاد رسید و گفت: آهای بیژن... سلام.  معتاد ناراحت شد و بهش گفت: برو بابا! من که بی ژن نیشتم... من ژن دارم..!

  تو یه دیوونه خونه واسه این که ببینن کدوم دیوونه عاقل شده نوار روضه خونی می زارن.  همه دیوونه ها دور هم شروع می کنن به رقصیدن جز یه نفر! ازش می پرسن چرا تو نمی رقصی؟ می گه: واسه این که من عروس هستم!

  به یه نفر می گن از چه لبی خوشت میاد؟ می گه : از لب جوب!!

 پیرزنی نزد دکتر رفت. دکتر گفت: دهانت را باز کن. آقای دکتر خواست چوب را داخل دهان پیرزن کند که یک دفعه پیرزن ناراحت شد و دست دکتر را کنار کشید و گفت: بستنی را خودش می خورد و چوبش را به من می دهد!!!

 معلم ورزش: غلام چند رشته از ورزش دو و میدانی را نام ببر.  

 غلام: پرتاب خط کش توسط معلم و فرار صد متر از دست معلم سپس پرش طول از دیوار و در نهایت پرش سه گام از محوطه مدرسه به بیرون مدرسه!!

هدیه قلب

پسر به دختر گفت : اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی ، من اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.

   دختر لبخندی زد و گفت  : ممنونم.
تا این که یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش می گفت :

   می دونی که من هیچ وقت نمی ذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات ؟! حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچ وقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…
چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود. به دکتر گفت : چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده. شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمی شد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

   سلام عزیزم ! الان که این نامه رو می خونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم ، چون می دونستم اگه بیام ، هرگز نمی ذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بی نهایت)

دختر نمی توانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچ وقت حرفاشو باور نکردم…

 

 

******************************************************** 

البته به روایت وادعای یکی از دوستان نامبرده در دم سکته رو زده بود و قلب هر دو را از کار انداخته بود !!!!!!!!!!!!!!!!! 

امان از این قلب

همه هست


بر مــــا رقـــم خـــطـا پـرســـتـی همه هست ........... بدنامی و عشق و شور و مستی همه هست
ای دوســــت چــــو از مــــیـانـه مـقـصود توئی ........... جای گله نیست چون تو هــستی همه هست

(مولانا دیوان شمس)

جملات زیبنده دل

جملات زیبنده دل

 

برای کسب موفقیت آسانسوری وجود ندارد ؛باید از پله ها بالا رفت.


پول ، غلام آدم عاقل و ارباب آدم نادان است .


تمام گل هایی که در آینده خواهند رویید، در دل تخم های امروز نهفته اند.


با یک کلمه  محبت آمیز ، سرمای زمستان به گرما تبدیل می شود .


بردباری و کوشش ، قطعه آهن را به سوزن تبدیل می کند.


توانگر کسی است که برای از دست دادن ، هیچ ندارد .


تاسف برای گذشته مانند رفتن به دنبال باد است.


تملق ، سم شیرینی است .


اشکال دنیا این است که جاهلان مطمئن هستند و عاقلان مردد .


مانند نایی نباش که روزگار هر نوایی که می خواهد در آن بنوازد .


امروز اولین روز آینده توست، آن را بسازیم .


هرگز به آرزوهای دیگران نخند؛ کسانی که آرزو ندارند چیز زیادی ندارند .


هیچ کار بزرگ بدون فکر بزرگ انجام نمی گیرد .


عاشق آن کسی باش که بر دو طرفه بودن عشق اصرار می کند.


عشق حقیقی هیچ گاه یک نواخت و آرام پیش نمی رود .


خوشبخت ترین مردم کسی است که خوشبختی را در خانه خود جستجو کند .


آنان که عشق خود را آشکار نکنند، معشوق نخواهند بود .


طوری زندگی کن که بتوانند روی سنگ قبرت بنویسند ،متاسف نبود!