سلام

عمومی

سلام

عمومی

حکایت شیخ نشینی

پسر یک شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت. یک ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد:

«برلین فوق‏العاده است، مردمش خوب هستند و من واقعا اینجا را دوست دارم، ولی یک مقدار احساس شرم می‏کنم که با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم  ؛ در حالی که تمام دبیرانم با ترن جابه جا می‏شوند.»

مدتی بعد نامه‏ای به این شرح همراه با یک چک یک میلیون دلاری از پدرش برایش رسید:

«بیش از این ما را خجالت نده، تو هم برو و برای خودت یک ترن بگیر!»

نظرات 3 + ارسال نظر
ستاره دوشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:25 ب.ظ http://setareh1390.blogfa.com/

سلام...
چی رو نمیدونید؟
چی شاید؟

ستاره*** سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:27 ق.ظ http://fbjf.blogfa.com

دلنوشته ای پشت ویترین

و تو دلداده ام می شوی ...

در آسمان ستاره***

افسانه یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:00 ب.ظ http://afsaleh47.blogfa.com/

سلام

ممنون ازحضورتان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد